چراغهای راهنمایی، پیادهروها، صندلی پارکها، پارکینگهای طبقاتی و حتی حوضهای آب وسط بوستانها و پارکهای شهری با شما سخن میگویند! با تغییر رنگهایشان به استقبالتان میآیند و بدون اینکه بخواهید با سنجیدن دمای هوا محیط شهری برایتان مناسب میکنند. این تنها بخش ظاهری هوشمندسازی فضای شهری و استفاده از IoT (اینترنت چیزها) برای راحتتر کردن زندگی است. به عقیده متخصصان IoT کاربرد اصلی این تکنولوژی در شهرها استفاده از بیگ دیتاست. جمعآوری تکتک اطلاعات شهروندان، تحلیل آن و ارائه پلنها و نقشههای بهینهسازی انرژی و هوشمندسازی تکتک شهروندان.
در یک کلام شهرها با استفاده از تکنولوژی IoT میتوانند زندگی را برایمان دگرگون و مدرن کنند، مخصوصا اینکه به آنها احتیاج هم داشته باشیم و بهرهوری مصرف انرژیمان در شهری مثل تهران اینقدر پایین باشد. با همین پرسشها بهسراغ جادی میرمیرانی، متخصص آیتی رفتیم تا از او بپرسیم دقیقا کجای جغرافیای استفاده از IoT قرار گرفتهایم و چه آیندهای پیشرو داریم. میرمیرانی اصلا ناامید نبود، اما مسیری که تصویر کرد طولانیست. او در این گفتوگو با اتوماسیون ساختمان اصرار داشت که اگر مدیران و مردم مزایای استفاده از IoT را بدانند قطعا بهسوی آن خواهند رفت. در ادامه مشروح این گفتوگو آمده است.
همیشه تلاش بشریت این بوده که بتواند دیتا (اطلاعات) را جمع کند و از آن به نفع خودش استفاده کند. امروز یک فرصت خاص تکنولوژیک بهوجود آمده که دیتایی را که همیشه از دست میدادیم، جمعآوری کنیم و در عینحال از این دیتا برای تصمیمگیریهای استفاده کنیم. با تکنولوژیهای جدید میتوان از دیتا بهعنوان ابزاری برای تحلیل استفاده کنیم. در حقیقت ۲ اتفاق جدید افتاده است:
اول، دیتاهای که نمیتوانستیم جمع کنیم را حالا میتوانیم جمعآوری کنیم. مثلا چند ماشین از این خیابان در این ساعت مشخص رد شدند. دوم، میتوانیم این دیتا را مستقیما به هر ماشین یا فردی منتقل کنیم تا ارزیابی و تحلیل شود. این روند برخلاف گذشته است که این اطلاعات در اختیار افراد برای تحلیل قرا میگرفت و بهدست آودرن نتایج زمانبر بود. در عینحال این ماشینها با تحلیل دادهها به ماشینهای دیگری دستور میدهند که عملیات اجرایی انجام دهند که بسیار متفاوت از گذشته است. مثلا یک ماشین با زیاد شدن اتومبیلها پشت چراغ قرمز به چراغ فرمان میدهد که سبز یا قرمز شود. این تحولات باعث شده که امیدواریهایی برای حل مشکلات کلاسیک بشر بهوجود آید و با وجود این سیستمهای هوشمند هزینه برای برنامهریزیهای روزانه کم و کمتر شود.
بهعقیده میرمیرانی IoT بازی برد-برد برای مردم، دولت و شرکتهاست
تا حدی درست. اما بستگی مستقیم به فرد و سطح کاری و شغلی و زندگی او دارد. مثلا اداره شهر بزرگی مثل تهران منطقعا بدون دیتا نمیتواند امکانپذیر باشد و بهترین ابزارهای جمعآوری دیتا هم امروزه ترکیبهای IoT هستند. مخصوصا بهطور خاص مشکلاتی که در تهران و باقی شهرهای بزرگ کشور داریم تنها با استفاده درست از IoT قابل حل است. یعنی همهچیز را به لبه و ظرفیت تکمیلی آن رسیده؛ میزان آلودگی خودروها به میزان آلودگی هوا، میزان خودرو را به تعداد خیابانها یا میزان شهروندان را نسبت به توان حمل و نقل و… . در نتیجه با افزایش کوچک شاخصها با مشکل جدی برای استفاده از منابع مواجه میشویم. بر این اساس چیز مانند IoT به ما کمک میکند که دیتای بیشتر را تحلیل کنیم تا نتایج بهتری را داشته باشیم.
IoT چیزهایی (اشیاء) هستند که بتوانند به اینترنت وصل شوند و اصلیترین بخش آن را سنسورها تشکیل میدهند. روشهای زیادی برای استفاده از این دیتا وجود دارد اما مهمتریبن بخشهایی که میتوان از این دیتا استفاده کرد، بیگ دیتا و هوش مصنوعی است. برای مثال: اگر من تمام ماشینهایی را که از چراغ قرمز در تمامی چهارراهها در یک ساعت معین در تهران میگذرند را داشته باشم و آن را به یک سیستم تحلیلگر ترافیک بدهم به احتمال خیلی زیاد میتوانم نقشه خیلی بهتری برای قرمز و سبز شدن چراغهای راهنمایی بریزم. همینطور میتوانیم به خودروها این پیام را بدهم که میتوانند مسیر خود را تغییر دهند و از مسیرهای بهینهتری عبور کنند.
در آینده برای توسعه این سیستم میتوان اینطور برنامهریزی کرد چه شهرها و چه خیابانهایی باید ساخته شود تا ترافیک بهوضعیت مناسب برسد. IoT در کوچکترین مناسبات شخصی ما میتواند تعیین کننده باشد. برای مثال اطلاعات مصرف برق هر مصرفکننده را بگیرد و به ارائهدهندگان الگوی مناسبی از مصرف برق در هر زمان بدهد. این کارها اصلا پیچیده نیست و امکانپذیر است.
اول باید نشان داد که IoT در همهجای دنیا مورد استقبال قرار گرفته است و کاربردش هر روز بیشتر میشود. مقاومت همیشه در همهجا به صروتهای مختلف خودش را نشان میدهد. مدیران خیلی دوست ندارند کاری کنند که پیچیده باشد. در مقیاسهای پایینتر هم مشکلات متفاوت دیگری ظهور میکند. برای مثال اگر به فردی بگوییم که در خانهاتتاتاتلات سنسوری نصب کردهایم که برق لحظهای مصرفی را در لحظه برای مرکز خاصی ارسال میکند، خیلی خوشش نخواهد آمد و روشهای سنتی خواندن کنتور را ترجیج دهد.
بر همین خاطر دردسرهای اجراسازی این پروژهها زیاد است. از طرفی ما با زیرساختهای ناقصی مواجه هستیم که درست کردن آنها تزریق منابع مالی است. ساخت این زیرساخت هزینهبر است و مدت زمان زیادی لازم دارد. بنابراین باید از جاهای زود بازده شروع کرد. برای مثال چهارراههای که در شلوغی ترافیک زرد و قرمز میشوند شروع خوبی بود و میتواند به اتفاقهای بزرگتر منجر شود.
نمیتوان گفت یکی را باید برداریم و دیگری را کنار بگذاریم. در نهایت هردو موثر هستند و روی هم تاثیرگذاراند. مردم باید به این باور برسند که کنتورهای هوشمند یک بازی برد-برد هستند و در ازای دریافت این اطلاعات از شهروندان، شرکت برق هم اطلاعات کاملی از چگونگی مصرف در اختیار آنها میگذارد. اگر اداره برق همه اطلاعات فرد را داشته باشد، اما فرد هیچ چیزی را نداند، بهجای خوبی نخواهیم رسید و پذیرش تغییر بسیار کم خواهد بود.
یکی دیگر از بخشهای که میتوان روی هوشمندسازی آن حساب کرد مصرف آب است. مثلا همین اطلاعاتی که یک سد در هر لحظه میدهد میتواند برای تقسیم انرژی و آب بسیار راهگشا باشد. بنابراین در هر جایی که اطلاعات جمع میشود خوب است اما این اطلاعات اگر برای عموم پخش شود، موثرتر خواهد بود. برای مثال اداره راهسازی کارهای موثری در این رابطه انجام داده. همین موضوع که چه تعداد ماشین در کدام مسیر در لحظه میگذرند. به اشتراک گذاشتن این اطلاعات با مردم میتواند شروع خوبی باشد.
جادی میر میرانی: یکی دیگر از بخشهای که میتوان روی هوشمندسازی آن حساب کرد، مصرف آب است
لازم نیست ما از ابتدا چرخ را اختراع کنیم. مشکل اصلی تهران جای پارک است و خیلی از افراد برای این مشکل راهحلهای فناروانه میدهند. سنسورها یا ابزارهای مختلف جای پارکها را در نظر دارد و با اطلاعرسانی به دارندگان اپ مخصوص میگوید که من جای خالی دارم. هرچقدر این اطلاعرسانی بیشتر باشد، مشکل راحتتر حل میشود. یعنی به جای اینکه گوگلمپ را دوباره اختراع کنم، سوار بر چنین سیستمهایی بتوانم اطلاعاتمان در هر لحظه بهینه کنم. این یک مثال ساده است چون اصلا کار عجیبی نیست، اما هنوز اتفاق نیافتاده است.
اصولا شهروندان در این سطح، عقلانی انتخاب میکنند. اگر منافعشان را ببینند به استفاده تشویق میشوند. در ایران هیچکس به مردم گوگلمپ یا ویز را یاد نداد، ولی هر نفر یکبار از آن استفاده میکرد و منافعش را میدید، فورا به استفادهشان علاقهمند میشد. در خانههای هوشمند هم این روند اتفاق میافتد. اگر فرد ببیند که مصرف انرژی پایین آمده و منفعت مالی مستقیم ببرد، خیلی بعید است که در مقابل استفاده از آن مقاومت کند. حتی خیلی از مواقع باید به مردم گفت که این ابزارها چه خطراتی دارند. کما اینکه برخی از ابزارهای خانه هوشمند در ایران اطلاعات را به سرورهایشان در کشور مبدا میفرستند و دوباره برمیگردانند. اما چون استفاده از آن راحتتر است، کاربران ترجیح میدهیم این برند خاص از دوربین هوشمند را استفاده کنیم.
من ندیدم کسی در ایران روی این بخش بهصورت فعال کار کند. شاید دلیل مهمش، نبود سازوکارهای قانونی و مکانیزمهای اجرایی است. در عینحال شناخت بازار هم از این بخش خیلی کم است. معمولا هر چه ما امروز داریم یک نسل عقبتر است. مثلا یک سری دیتای استاندارد تلفن پزشکان را جمع میکنیم تا برایشان اس ام اس بزنم و محصولمان را معرفی کنیم. متاسفانه هنوز در همین سطح هستیم.
اصلا نداریم. ما با پیچیدگی استفاده و عدم استفاده از دیتای کاربران را در ایران مواجهایم و قوانین و شناخت درستی میان کاربران از این موضوع وجود ندارد و البته این دیتا ابدی است و برای همیشه میماند. برای مثال من هر شب یک دقیقه کمتر مسواک میزنم و این اطلاعات در اختیار شرکت بیمهام قرار میگیرد و این شرکت هم بیمه من را کم میکند. البته بهنظر نمیرسد این دغدغه در بین ما خیلی جدی باشد، اصولا ما به IoT محتاج نیستیم اما برای اصلاح زندگی و راحلهای بهتر باید به آن دسترسی داشته باشیم. ما بدون خودرو زنده میمانیم اما بدون آن زندگیمان دگرگون میشود.
چند تا از اصلیترین شرکتهای جهان که شاید ما در زندگی اسمشان را هم نشنیده باشیم، کارشان جمعآوری دیتا و فروش آن است. مثلا فیسبوک دیتای خودش را به چنین سازمانهایی میفروشد و شرکتهای دیگر آن اطلاعات را از همین شرکتهای تحلیلگر بیگ دیتا میخرند. مثلا لیستی از افراد یک منطقه خاص جغرافیایی میخرند که در یک ماه گذشته یکی از افراد خانوادهشان فوت کرده، اما مشکل مالی ندارند. این نوع اطلاعات در سیاست و اقتصاد استفاده میشود و در انتخابات هم کاربرد زیادی دارد و احتمالا در ایران هم با استقبال مواجه میشود، اما ما تا استفاده از آن راه طولانی داریم. هنوز حتی برای استفاده از آن قوانین هم در ایران وجود ندارد.
میرمیرانی: چند تا از اصلیترین شرکتهای جهان که شاید ما در زندگی اسمشان را هم نشنیده باشیم، کارشان جمعآوری دیتا و فروش آن است
خیلی وقتها برای مدیران در ایران همین اتفاق رخ میدهد. البته دوست دارند بیشتر داشته باشند، اما همانطور که گفتم ما همیشه یک لایه عقبتریم. مطمئنا زمین تا آسمان فرق میکند خودرو سازی کیفیت خط تولیدش اینطور تعریف شود که به کاربرانش اعلام کند هر ۵ هزار کیلومتر باید سرویس دورهای بکنی تا ماشینی که سنسوری دارد که هر روز که استارت میزنید اطلاعاتش را برای مرکز خاصی ارسال میکند و معاینه دورهای هر لحظه انجام میشود. مدیران ایرانی هم دومی را ترجیح میدهند، اما بهدلایل مختلف نتوانستیم از آن استفاده کنیم.
بخش بزرگی به زیرساخت ارتباطی مربوط میشود. شبکه مخابراتی که بتوانم همیشه حجمی از اطلاعات را در آن در هرکجای ایران جابهجا کرد. مسائل دیگری چون قوانین و حقوق و رقابت تجاری هم تاثیرگذارند. نکته دیگر هم روحیه مدیریت مقطعی ماست که میگوییم هزینه کمتری بکنم و مدیران قبلی و بعدی هم همین کار را میکنند.
خیلی دور نمیبینم که این تکنولوژی در ایران با سطح قابل قبولی همگان شود. چون کافیست مزایای این تکنولوژی برای شهروندان و مدیران مشخص شود تا آن را بپذیرند. همین امروز هم تکنولوژیهای مرسوم و خانگی IoT در حال توسعه است.
ابتدا که شهرداری تهران سیستم رصد اطلاعات ترافیکی را ارائه داد بسیار ناکارآمد بود، اما همین که رقیبی مثل گوگل به بازار آمد، شهرداری گوگلمپ را برای تهران راه انداخت، بنابراین میتوان به این مسیر امیدوار بود. طبیعتا روابط انسانی، اجتماعی، مالی و سیاسی با IoT از حالت کور خارج میشود و این موضوع هم به نفع شرکتها و دولت است و هم مردم. از هر دو سو برای هر دو طرف بازی برد – برد خواهد بود.
Comment:*
نام مستعار*
ایمیل*
وبگاه