[vc_row][vc_column][vc_column_text]در ادامه با مثالهایی نشان میدهیم که نیازهای مطرح شده برای مبتلایان به ناتوانی ذهنی در قسمت اول مطلب چگونه در طراحی گنجانده شدند.
نیاز به تقلید از پرستارها
به عنوان نمونه میتوان به طراحی ای که برای یک سیستم نظارت بر شیر آب در وان یا سینک آشپزخانه انجام گرفت اشاره کرد. براساس اطلاعات گردآوریشده معلوم شد که اغلب مبتلایان به ناتوانی ذهنی فراموش می کنند که شیر را ببندند و نتیجتا حمام یا آشپزخانه مملوء از آب میشوند. یک راهحل مهندسی سرراست برای این مشکل می تواند این باشد که از یک حسگر ارتفاع آب در وان استفاده کنیم، به این ترتیب که وقتی آب به ارتفاع مشخصی میرسد بتوان با یک شیر سولنوید، جریان آب را قطع کرد. چنین راهحلی مانع از سرریز آب میشود اما ممکن است مبتلایان به ناتوانی ذهنی را گیج کند چون ممکن است که وی تصور کند که شیرآب خراب شده یا از کار افتاده است. مهم است که کاربر تصور نکند که خانه، خودش کنترل کارها را به دست گرفته است.
به گزارش BACpress ، در مصاحبهها معلوم شد که در موارد اینچنینی که فرد مبتلاء به ناتوانی ذهنی کاری را انجام داده است (شیر آب را باز کرده است، کتری را روی اجاق گذاشته تا آب جوش بیاید) اما بعدا آن را از یاد برده است، پرستارها از استراتژی یکسانی استفاده میکنند. پرستارها اغلب حواسشان هست که به جای آنکه خودشان کنترل کارها را به دست بگیرند باید به توامند شدن فرد مبتلاء کمک کنند بنابراین فرد مبتلاء را تشویق میکنند تا خودشان این مشکل را حل کنند.
در موارد اینچنینی، پرستار در سه مرحله واکنش نشان میدهد:
نخست یادآوری میکنند (“یادت نرود که آب را در وان حمام باز گذاشتهای”)
دوم، در صورتی که فرد به یادآوری واکنش نشان نداد خودشان برای بستن شیر اقدام میکنند
سوم، فرد را از آنچه که انجام دادهاند مطلع می کنند و بیخبر نگه نمی دارند (“وان آماده است. شیر را بستم.”)
اگر قرار باشد که فناوری خانه هوشمند از رویکرد فوق تقلید کند، به دو ویژگی نیاز است. نخست اینکه باید برای آن یادآوری اولیه با شخص ارتباط برقرار شود و زمانی هم که کار به انجام رسید خیال فرد را از بابت آن راحت کنند. به عبارت دیگر باید ارتباط موثری با شخص برقرار شود. دوم اینکه باید یک کنترل آب برای شیر داشته باشیم که مشابه با یک پرستار عمل کند، و خودش کنترل کار را به دست نگیرد. چنین شیری خودش مستقیما جریان آب را کنترل نمیکند بلکه به یک رمزگذار (اینکودر) متصل است و اطلاعات مربوط به میزان چرخانده شدن پیچ شیر را به یک شیر الکتریکی میدهد و متناسب با آن، جریان آب برقرار میشود.
اگر حسگر ارتفاع آب نشان دهد که وان به قدر کافی پر شده است، می توان جریان آب را قطع کرد، اما همزمان اهرمی بر شفت اعمال نیرو میکند که باعث شود شیر به گونهای بچرخد که انگار کسی آن را بسته است. سپس رمزگذار روی شفت را می توان مجددا به عدد صفر برگرداند. اگر شخص مبتلاء مایل باشد که باز هم آب اضافه کند، یا اگر بخواهد که آب وان را خالی کند و بعدا دوباره آن را پر کند، شیر درست مثل قبل عمل میکند.
نیاز به آشنا بودن دستگاهها
عملکرد شیری که در بالا از آن صحبت شد موفقیتآمیز بود چرا که مثل شیرهای عادی عمل میکرد. برای نظارت بر خوراک پز نیز رویکرد مشابهی لازم بود. میشد یک خوراک پز با فناوری پیشرفته طراحی کرد که همه کارکردهای ایمنی که ضروری به نظر میرسند را در خود داشته باشد، اما آشنا نبودن چنین دستگاهی برای کاربران احتمالا باعث می شد که آنها از خیر کار کردن با آن بگذرند. رویکرد ارجح این بود که یک ناظر اجاق گاز طراحی شود که اقتباسی از خوراک پز معمولی کاربر باشد. دکمه و پیچهای تنظیم مثل خوراک پزهای عادی باشد و نه مثل برخی نمونههای تجاری در اسباب و وسایل خانههای هوشمند.
حسگر یا حسگرهایی که کار نظارت را انجام میدهند نیز میبایست از دید پنهان باشند وگرنه توی ذوق کاربر می خورد. در مورد حسگر ارتفاع که در وان استفاده میشود هم چنین حسگری نباید روی چیزی که در داخل وان نصب شده است، چیزی نظیر یک دمایاب (ترمیستور) باشد. حسگری هم که نهایتا برای وان استفاده شد یک حسگر برقگنجایی (کاپاسیتنس) بود که روی جداره بیرونی وان نصب شد و از آب وان به عنوان یک ترابرق (دیالکتریک) استفاده میکرد.

نیاز به ندا دادن و یادآوری
پرستارهای حرفهای میگفتند که افراد مبتلاء به ناتوانی ذهنی اغلب چنان به صداهایی که از رادیو یا تلویزیون میشنوند واکنش نشان میدهند که انگار با یک آدم واقعی در خانه طرفند. از این رو به نظر میرسید که بتوان بدون آنکه حس و حال ناخوشایندی را در فرد مبتلائ ایجاد کرد از ارتباطات کلامی استفاده کرد، به این ترتیب که صدا از رادیو؛ یا تلویزیون یا شاید هم تلفن بیرون بیاید (م. و نه مثلا از منابع صوتی دستگاهها).
آزمونهای اولیه همگی با استفاده از اصواتی که از یک رادیو خارج میشد انجام گرفت. رادیویی درست شد که برنامهای که داشت پخش میشد را قطع می کرد تا در زمان مناسبی پیغامی را به فرد برساند، و اگر هم خاموش بود موقتا برای انجام این کار روشن میشد. با اینکه کار روی این موضوع هنوز در مراحل اولیه است آشکار است که افراد مبتلاء به ناتوانی ذهنی به برانگیزانندههای کلامی، در صورتی که به میزان معقولی کوتاه باشند، واکنش خوبی نشان میدهند. به نظر میرسد که صداهایی که از منابعی نظیر رادیو، و یا حتی اسپیکرهای مکعبشکل، بیرون میآید را می پذیرند چون برایشان تجربهای آشنا است. به نظر میرسد که به صداهایی که میشناسند و در نتیجه بهشان اعتماد میکنند، مثلا صدای یک خویشاوند نزدیک یا دوست، بهتر واکنش نشان میدهند.
نیاز به نظارت بر رفتار
در مورد مبتلایان به ناتوانی ذهنی لازم است که فناوری خانه هوشمند درباره رفتار کاربر قضاوتهایی انجام دهد. این قضاوتها باید براساس نظارتی که بر رفتار کاربر انجام میشود باشد و این نظارت نیز از طریق استفاده از حسگرهای مناسب انجام می گیرد. در طی پروژه ما کاملا معلوم شد که مشکل عمده در استفاده از حسگرها برای نظارت بر رفتار انسان این است که رفتار انسان به واقع بسیار پیچیده و متغیر است و لازم است که به هنگام استفاده از اطلاعات برگرفته از حسگرها، این پیچیدگی و تغییرپذیری لحاظ گردد.

استفاده از حسگرها برای تشخیص رفتار مبتلایان به ناتوانی ذهنی
یک مثال خوب برای دشواری قضاوت صحیح درباره رفتار مبتلایان به ناتوانی ذهنی ، استفاده از حسگرها برای تشخیص استفادههای خطرناک از اجاق گاز بود. استفاده نادرست از اجاقهای گاز یک علت عمده نیاز مبتلایان به ناتوانی ذهنی به پرستار است. ناظر اجاق باید بتواند سه منبع خطر را تشخیص دهد. اول از همه باید مواقعی که گاز بیهوده خارج میشود و اجاق روشن نیست را تشخیص دهد. دوم، باید بتواند سوختن غذا یا وقتی که روغن کمی بیش از اندازه داغ شده است را تشخیص دهد. و سوم، باید زمانی که آب قابلمه خشک شده است یا قابلمه زیادی داغ شده است را تشخیص دهد.
می توان تقریبا خیلی سرراست با استفاده از حسگرهای تجاری، خروج بیهوده گاز را تشخیص داد. با حسگرهای دود تجاری، خیلی آسان سوختن غذا و زیادی داغ شدن روغن را تشخیص داد، و بخصوص برای این کار حسگرهایی با حساسیت متغیر مفید هستند. وقتی که روغن بیش از اندازه داغ میشود افشانهای از قطرات بسیار ریز روغن منتشر میکند که به صورت دود ظاهر میشود. حسگرهای دود بخصوص به این افشانه حساسند. برای تشخیص قابلمههایی که زیادی داغ شدهاند و قابلمههایی که آبشان خشک شده، میبایست حسگری تهیه میشد که متناسب با مقصود طراحی شده باشد. چندین سیستم متفاوت مورد کاوش قرار گرفتند اما آن سیستمی که نهایتا مورد استفاده قرار گرفت شامل حسگرهای مادون قرمز تک نقطهای بود.
نتایج داده های ثبت شده توسط حسگرها
این حسگرها، خروجیای میدادند که متناسب با میزان تشعشع دریافتی مادونقرمز بود. قابلمهها و کتریها احتمالا میزان کمی تشعشع مادون قرمز دارند و به علاوه، این تشعشع در آنها بسیار متغیر است، ولی با این وجود، سیگنال دریافتی از یک قابلمه متناسب است با درجه حرارت آن، و می تواند اطلاعات موردنیاز را تامین کند. با ثبت کردن گرمانگارهها (ترموگرامها) مادونقرمز بر جداره قابلمه حاوی آب تا زمان خشک شدن آب، کارایی این حسگرها معلوم شد. گرمانگارهها، شاخص بسیار خوبی برای افزایش سریع در درجه حرارت قابلمه – که چند ثانیه مانده به خشک شدن آن اتفاق می افتاد – فراهم میکردند. میزان تشعشع قابلمهها خیلی متغیر بود، با این حال در این رویکرد اتخاذشده، به جای اینکه درجهحرارتها اندازه گیری شوند، روندهای حرارتی مدنظر قرار میگرفتند، و از این رو اطلاعات حاصل از آن بسیار مفید بود.
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][ult_ihover][/ult_ihover][/vc_column][/vc_row]
ممنون. به نظر من تکنولوژی برای همه هست. و همه باید بتونن ازش استفاده کنند. پیر و جوان. سالم و کمتوان…