[vc_row][vc_column][vc_column_text]
رابطه میان شهرهای هوشمند و شهر زنده
در قسمت اول این مطلب به پیچیدگی های طراحی شهر هوشمند پرداختیم . در ادامه به رابطه میان شهرهای هوشمند و شهرهای زنده خواهیم پرداخت.
قسمت اول متن را از اینجا بخوانید: شهرهای هوشمند راهی به سوی استفاده از فناوری در طراحی زیرساخت
میان شهرهای هوشمند و شهرهای زنده چه ارتباطی وجود دارد؟ شبکههای ارتباطاتی و مسیرهای حملونقلی باعث گردیده است که سیاره ما بیش از پیش کوچک به نظر برسد. در چنین شرایطی “گرههای” شهری که برای جذب کسبوکارهای جهانی، کارکنان ماهر و مصرفکنندگان مشتاق رقابت میکنند در حال تبدیل شدن به نیروگاههای اقتصادی ما هستند؛ رقابت میان این گرهها بنیانی وسیع دارد و مواردی از این قبیل را شامل میشود: دسترسی به تحصیلات و مشاغل، ایمنی و امنیت شخصی، مراقبت بهداشتی موثر، حمل و نقل کارا، محیط فیزیکی جذاب و محلههای سرزنده.
رقابت بر سر ایجاد تمایز در شهرها
هر شهر در تلاش است تا با ایجاد برندهایی که مزایای اقتصادی، فرهنگی، فیزیکی و حتی اقلیمی آن شهر را پیش چشم میآورند، خود را از دیگر شهرها متمایز کند. شهرها میتوانند مطلوبیت و به تبع آن، موفقیت اقتصادیشان را با طراحی و مدیریت کارای خدمات و زیرساختهای محوری و نیز با ارتقاء ظاهرشان بهبود ببخشند.
در این رقابت جهانی، برخی شهرها با مسائلی مواجهند که ناشی از افت جمعیت است، چرا که ساکنین و کسبوکارهای آنها به امید دسترسی به فرصتهای بهتر جلبِ جاهای دیگر شدهاندن. خیلی دیگر از شهرها، برعکس، با چنان رشد جمعیتی مواجهند که زیرساختها و خدماتشان از پس آن بر نمیآیند. مقامات شهری حتی برای برآورده ساختن نیازهای پایهای نظیر آب پاکیزه، مدیریت مناسب پسماند و تامین انرژی و غذا تامرز شکست پیش میروند.
عمدتا بر سر این موضوع توافق وجود دارد که نواحی شهریای که تراکم جمعیتی بالایی دارند در مقایسه با سکونتگاههای روستایی پرتراکم، قابلیتِ پایداری بیشتری دارند. با این حال، علیرغم آنکه نزدیک به 50% ساکنین زمین در شهرها زندگی میکنند، بیش از 75% مصرف منابع تجدید-ناپذیر توسط آنها انجام می گیرد و سه چهارم آلودگی جهانی نیز ناشی از آنها است.
خلق شهرهای هوشمند که بتوانند در مسیر کاستن از برخی از این تاثیرات منفی گام بردارند، مستلزم توازنی میان فرصتهای اجتماعی، زیستمحیطی و اقتصادی است که از خلال برنامهریزی، طراحی و ساخت فراهم میآیند و زیربنای آن نیز فناوری هوشمند است.

اداره و رشد
به گزارش BACpress ، خلق شهرهای هوشمند، فرایندی است پیچیده و بلندمدت و موفقیت در آن به این بستگی دارد که به یک سیر اقدامات که شامل موارد زیر است متعهد باقی بمانیم:
یک رهبری واحد.
یک چشمانداز الهامبخش روشن.
مجموعهای از راهبردها (استراتژیها) و مقاصد که به خوبی تعریف شده باشند.
ایجاد یک مدل مناسب و پذیرفتنی برای اداره.
ایجاد یک کیس کسبوکاری و تهیه ارزیابیهای اقتصادی به منظور ارزیابی تاثیرات توسعه.
درک روشنی از توسعه شهری، راهبردهای حمل ونقلی و زیرساختی و مدلهای احیاء.
درک کاملی از این موضوع که چگونه میتوان فناوری را با کل گسترهی کارکردها و واحدهای شهری ادغام و یکپارچه کرده و به سینرژیها و بینشهای نوینی دست یافت.
توجه به این موضوع که در حال حاضر و در رابطه با استفاده از سیستمهای هوشمند در خدمات، زیرساخت و ساختمانها، چه مواردی به عنوان بهترین عملکرد شناخته میشوند و موارد نوظهور کدامها هستند.
توجه به کانتکست و شناخت منافع اشخاص وطرفهای ذینفع، و فرهنگ و سنن بومی که میتواند از این لحاظ که چه چیزهایی پذیرفتنی و چه چیزهایی ناپذیرفتنی است تاثیر بسیار داشته باشد.
داشتن درکی از مالکیت، ایمنی، امنیت و چگونگی استفاده از دادهها و نیز مدلهای تامین مالی برای زیرساخت جدید.
راهبردهای مربوط به شهرهای هوشمند باید موارد زیر را شامل شوند:
اطلاعرسانی واضح و روشن
یک چشمانداز وحدتبخش در سراسر چرخه تمام-عمر کار.
یکپارچهسازی با سیاستها و ساختار اداره.
یک درک کلنگرانهی روشن از چگونگی انتقال و ضبط دادهها بینابین فناوریها و سیستمها و چگونگی استفاده تصمیمگیرندگان از آن دادهها.
توسعه و زیرساخت شهری
عملکرد تیمهای طراحی باید تمام چرخه عمر پروژه را شامل شود، از ارزیابی فرصتها و محدودیتهای فیزیکی محل و مدنظر قرار دادن زیستپذیری گزینههای توسعهای متفاوت گرفته تا کار با برنامهریزها و سازندگان در جهت طراحی و ساخت بهترین راه حل.
برای اطمینان حاصل کردن از اینکه همه ابعاد مهندسی عمران و برنامهریزی زیستمحیطی (که در فهرست زیر آمده است) پوشش داده میشوند لازم است یک رویکرد یکپارچه چند-رشتهای داشته باشیم، چه درخصوص پروژههای احیاء شهری و چه خلق شهرهای جدید.
شرایط زمین پروژه.
خطر سیل.
انرژی.
زیرساخت و راهبردهای خدمات شهری.
زیرساخت و راهبردهای فاضلاب.
حملونقل و دسترسی
ارزیابی تاثیرات زیستمیطی و اینکه چگونه میتوان آنها را به حداقل رساند.
در حال حاضر، بسیاری سیستمهای هوشمند، یا شبکهبندیهای هوشمند (smart grids) متصل به زیرساخت، در سیلوهای کارکردی مشغول به کار هستند، سختافزار و نرمافزار خاص خود را دارند، و توسط شرکتهایی مدیریت میشوند که دانش تخصصی از آن حوزه دارند. هر یک از این سیستمها کنترلها و شبکهی حسگرهای مختص به خود را دارد.
سیستم کنترل مشترک هوشمند در شهرهای هوشمند
در حالت ایدهآل، در صورت وجود یک سیستم کنترل مشترک “هوشمند” نه فقط از دوبارهکاری اجتناب خواهد شد – که این باعث صرفهجویی قابلملاحظه در هزینهها میشود – بلکه به تصویری از آنچه در حال رخ دادن است دسترسی خواهیم داشت که بسیار غنیتر از تصویری است که از سیستمهای کنترل بخشی حاصل میشود؛ و این امکان را میدهد که تصمیماتی مطلعانهتر اتخاذ گردیده و اقداماتی که در موقعیتهای اضطراری ضرورت دارند با سرعت بیشتری به اجرا درآیند. این مفهوم (سیستم کنترل مشترک هوشمند) باعث طرح ایده یک “سیستم عامل شهری” شده است (رجوع کنید به Living PlanIT: Urban Operating System)، چیزی مشابه با سیستم عاملهایی که در صنعت رایانه به خدمت گرفته میشوند و شامل یک لایه “میانافزار” هستند که در میانه “سختافزار” زیرساخت شهری و کنترلهای “نرمافزاری” عملیاتی و – در آینده – اپلیکیشنهای شهر، جای میگیرند.
یکپارچهسازی سیستمهای فردی تک-کارکردی
یکپارچهسازی سیستمهای فردی تک-کارکردی با مسائلی همراه است، از جمله فقدان یک اینترفیس مشترک و سیستم های عامل و عدم توانایی در فائق آمدن بر حجم عظیم دادهها تولیدی. با این حال کسبوکارهای فناوری با این مسائل آشنا هستند و برخی از آنها درصدد هستند تا سیستمهای عامل شهری یکپارچهای ایجاد کنند که مقصود از آنها بهره جستن از اتصالهای ارتقاءیافته و هوشمند ماشین-به-ماشین است. روشن است که یک معماری باز IT به همراه پروتکلهای مربوط به اینترفیس استاندارد و توانایی وصل-و-اجرای اپلیکیشنها و سختافزارهای جدید، باعث میشود که به هم پیوند دادن سیستمها و نیز گشودن بازارها به روی تازهواردهایی که فکرهای تازه ارزمشندی هم دارند بسیار آسانتر شود.
در حال حاضر هنوز تعداد مواردی که در عمل اجرا شده باشند و بتوان برای رویکردهای ICT (فناوری اطلاعات و ارتباطات) هوشمند شهرهای هوشمند مثال زد بسیار اندک هستند. با این وجود، همین پیشرفتهایی نیز که تاکنون در زمینه فناوری اطلاعات و ارتباطات شاهد بودهایم سهم بسزایی در بازدهی شهری داشتهاند، منجمله مدیریت ترافیک، سیستمهای مدیریت ساختمان و صحن و تدارک خدمات شهری.
محیط زیست و منابع طبیعی
منابع طبیعی با سرعتی هشداردهنده در حال ته کشیدن هستند. با وقوع “پیک نفتی” که برخی آن را قریبالوقوع میدانند، هزینههای سوخت و سایر محصولات کربنی به سطوحی بسیار بالاتر خواهند رسید. این باعث افزایش هزینههای حملونقل و اسیب دیدن زنجیرههای لوجستیک و مدلهای اقتصادی کنونی شده و مانع از آن خواهد شد که کشورهای در حال توسعه به سطوح بالایی از رفاه و امکانات و فرصتها که قابلقیاس با کشورهای در حال توسعه باشد دست یابند.
همزمان، بهرهبرداری از ذخایر نفتی باقیمانده به این معنا است که همچنان شاهد انتشار دیاکسید کربن و سایر گازهای گلخانهای به درون جو خواهیم بود. آسیبی که انتشار این آلایندهها به جو زمین وارد میکند را از بیثباتی فزاینده در الگوهای آبوهوایی که باعث خشکسالی، سیل، تغییرات دمایی نامتعارف و بازه وسیع سرعتهای باد میشود میتوان متوجه شد. برخی مقامات معتقدند که مدیریت کردن افزایش دمای میانگین جهانی با این هدف که کمتر از دو درجه سانتیگراد باشد هدفی است که دیگر تحقق نخواهد یافت (کنفرانس تغییرات آبوهوایی دوحه – نوامبر 2012).
بر عهده آنها که در زمینه محیط ساخته کار میکنند است که این مارپیچ خالی کردن منابع و تولید پسماند را متوقف کرده و ترمیم بخشی از آسیب وارده را آغاز کنند:
شناسایی آن رویکردهایی به توسعه شهری که باعث کاستن از دروندادهای منابعی و بروندادهای پسماندی میشوند.
طراحی ساختمانها و محلههایی که منابع کمتری مصرف کنند.
بهینهسازی فرایندهای تولید و شبکههای توزیع.
عرضه منابع انرژی تجدیدپذیر.
طراحی ساختمانها و محلهها به نحوی که که از محصولات جانبی حرارتدهی استفاده مجدد شده و آب بازیافت شود.
استفاده از فناوری هوشمند برای خلق ساختمانهای واجد بازدهی بالا.
اتخاذ مهندسی سیستمهای یکپارچه.
تضمین انطباق دو سویه عرضه و تقاضا.
دسترسی به سطوح بالاتری از محیط زیست
در صورتی که رویکردی سازگارتر به توسعه وجود داشته باشد میتوان به سطوح بالاتری از بازدهی زیستمحیطی و قابلیت پایداری دست یافت. به عنوان نمونه میتوان از طرح ابتکاری “Mean Lean Green” یاد کرد که هدف از طراحی آن این بوده که یک فرایند بهصرفه و منطقی برای بهبود قابلیت پایداری توسعه و کاهشهای معنادار در ردپاهای کربنی و آبی استقرار یابد.
برای آنکه رویکردهای اینچنینی بازدهی تمام و کمال داشته باشند لازم است که در چند عرصه کلیدی کار بیشتری انجام گیرد و چهارچوب عملیات نیز وسیعتر باشد. مقصود چه سازگاری با یک سیاست توسعه خوب باشد و چه یک خود-تنظیمی به منظور دستیابی به اهداف اداره شراکتی، لازم است که بروندادهای واقعی تحت نظارت قرار گیرند، بهبود مستمر تشویق شود، و رفتارها تنظیم گشته و سازگار شوند. در هر نقطه از این رویکرد یکپارچه فرصتی هست تا برخی فناوریها در نقشهای توامندساز کلیدی وارد شوند – در حسگری، نظارت، ذخیرهسازی دادهها، کنترل و مدیریت، تحلیل، خودیادگیری و از خلال اینترفیسهای ماشین-به-ماشین.
جامعه و اجتماع محلی
نزدیک به 5/3 میلیارد نفر – یعنی 50% جمعیت جهان – در شهرها زندگی میکنند و تصور میشود که طی 25 سال آینده دو تا دو میلیارد و نیم دیگر نیز به این جمعیت اضافه شوند. برای سکونت دادن این تعداد لازم خواهد بود که هر سال ده شهر به بزرگی لندن بسازیم.
انگیزه اصلی این “شهریشدن” فرصت اقتصادی است اما عوامل دیگری نیز دستاندرکارند، منجمله:
دسترسی به تحصیلات بهتر.
دسترسی به امکانات بهداشتی.
ایمنی اجتماعی بیشتر.
امکان بیشتر برای نشان دادن و ابراز کردن خود.
بهبود دسترسپذیری.
بهبود در قابلیت جابجایی.
نقل مکان به شهرها باعث بهبود موقعیت شخصی نقلمکانکنندگان میشود ولی در عین حال میتواند استرسهای بیشتری را بر سایر افراد، اجتماعات محلی و گستره بزرگتر جامعهشان اعمال کند. شکاف فزاینده میان ثروتمندان و فقرا، رشد گتوها و زاغهها، حاشیهنشین شدن افراد و گروهها، و سطوح پایینتر دسترسی به تحصیلات و افزایش جرم، بیماری و نرخ مرگومیر گواهی بر این امر است.
رویای شهرها باید این باشد که دسترسی به سبکهای زندگیای که با سطح مشترکی از تحصیلات، مهارتآموزی و استخدام همراه هستند را برای جمعیت های بیشتری میسر سازند، کیفیت محیطزیست و به تبع آن سلامت و رفاه را بهبود ببخشند، و ایمنی و امنیت فراهم آورند.
مقیاس و تراکم جمعیتی در شهرها باعث میشود که تحققِ پیشرفتِ مبتنی بر فناوری هوشمند آسانتر گردد. مهم است که محلههای منزوی نیز از مزایای زندگی شهری بهره مند شوند. به عنوان نمونه میتوان به حوزه تحصیلات اشاره کرد که در آن، نرمافزارهای رایگان در قالب اوپن-سورس و محتواهای آموزشی رایگان و آنلاین از جمله مواردی هستند که جمعیتهای وسیعتری را از آموزش باکیفیت و استانداردهای بالاتر برخوردار میکنند.
نگاه به آینده
شهریشدن به نوعی یک حالت دوگانه دارد؛ از سویی انتظار میرود که شهر پایدارترین مدل برای جمعیتهای عظیم باشد، و از سوی دیگر سه چهارم ردپای کربن جهان ناشی از شهرها است. با تهدیدی که تغییرات اقلیمی، بواسطه افزایش سطح دریاها، الگوهای آبوهوایی هردم بیثباتتر و زوال منابع، متوجه شهرها میکند، مردم کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه، هم بهبود شرایط اجتماعی را از دولتهایشان انتظار دارند و هم انعطافپذیری بیشتر و ایجاد فرمهای شهریای که به لحاظ زیستمحیطی مطلوبتر باشند را خواستارند.
نیاز به اطمینان حاصل کردن از اینکه شهرها قابلیت پایداری داشته، به لحاظ مصرف انرژی بازدهی داشته باشند و تاثیر اندکی هم بر محیط زیست بگذارند، باعث شده است که بیش از پیش بر توصیههای صحیح، مسئولانه و واقعبینانه تاکید شود. لازم است که “لایههای هوشمندی” ایجاد شوند، یعنی علاوه بر بازدهی بالا در منابع، به سلامت، ثبات اقتصادی، و حسی از مشارکت اجتماعی و توانایی سازگار شدن با چالشهای آتی نیاز است. و ورای اینها، لازم است که این لایهها با بهرهبرداری از دادهها پیوند بخورند تا بازدهی عملیاتها و زیست شهری از این نیز بیشتر ارتقاء یابد.
بازه رویکرد شهرهای هوشمند گسترده است، از یک راهحل شهری کامل گرفته – که زیرساخت، حملونقل، اداره، کسبوکارها، برنامهریزی اقتصادی و کاربری زمین و کلانبرنامههای دیجیتال را شامل میشود – تا پروژههای منفرد نظیر ساختمان، صحن، منطقه و یا قلمرو عمومی. آنچه در این میان مشترک است درکی عمیق و تیزبینانه از چگونگی ارتباط متقابل خدمات حرفهای و گرد هم آوردن آنها به منظور دستیابی به حداکثر بازدهی و در عین حال خلق فرصت های بزرگتر برای افزایش بازدهی از خلال کاربست فناوری است.
اداره شهرها و هزیته های سرمایه گذاری
هزینههای سرمایه و عایدی سرمایهگذاری بیش از پیش در تصمیمگیریهای مربوط به اداره شهر اهمیت خواهند یافت. کمّیسازی عواید حاصل از زیرساختها راهی خواهد شد برای تصمیمگیری درخصوص انتخابهای سرمایهگذاری و بالقوه میتواند گامی عمده در تغییر عملکرد شهری باشد. یک مثال عالی در این رابطه پروژه High Line نیویورک است که یک ناحیه محروم شهر را دگرگون ساخت، به این ترتیب که جذب 2 میلیارد دلار سرمایهگذاری خصوصی را تسهیل کرد، و ایجاد هزاران واحد مسکونی جدید و هزاران شغل جدید و هزار اتاق هتل جدید، رستوران، گالری و فروشگاه را در پی داشت.
شهریشدن با نرخی بیسابقه در حال وقوع است و بر همه ما صرفنظر از اینکه کجا زندگی میکنیم تاثیر خواهد گذاشت. اگر همکاری کنیم و به این چالشها به چشم فرصتهایی بنگریم، راهحلهای شهرهای هوشمند میتواند راهی به سوی آینده باشد.
چرا شهرهای هوشمند؟
شهرهای هوشمند، حوزهای است که موضوعیت داشته و اهمیت بسزایی دارد. با توجه به تغییرات جمعیتی که در سراسر جهان شاهد هستیم، تاثیر تغییرات اقلیمی و بیثباتی در تقاضا برای منابع و تولید آنها، بیش از همیشه نیاز است تا بر برنامهریزی، طراحی و ارائه توسعه شهرهای هوشمند پایدار تمرکز شود. کاربست مناسب فناوریهای نوظهور، نویدبخش دستیابی به بازدهی بیشتر در عملکرد شهرها و زیست ساکنینشان است. اما اغلب اوقات، تمرکز بحث بر آنچه که باید باشد نیست.
فناوری و “هوشمندی” را باید در کانتکست مربوطه مدنظر قرار داد – آنها خود به تنهایی پاسخ مشکلات نیستند بلکه لایهای هستند در کنار لایههای دیگر برای کمک به بهبود قابلیت پایداری پروژهها. توسعه شهرهای هوشمند بیش از هر چیز نیازمند تیمهای واجد مهارت و تجربه است؛ تیمهایی که پیشبرنده و مروج یک رویکرد کسبوکاری موثر باشند که از یک برنامهریزی و طراحی ترازبالا که پیشنیاز خلق یک فضای شهری موفق است بهره میجویند. این رویکرد را “شهر زنده” نام نهادهایم.[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][ult_ihover][/ult_ihover][/vc_column][/vc_row]
دیدگاه کاربران (1 دیدگاه)